سلام و صبح بخیر
ساعت سه و بیست دقیقه ی صبحه و هنوز ذهنم درگیره ، نگرانم نگران برادرم با این آمیب لعنتی که به داروهاش هم حساسیت داره به این آمیب که سومین عامل مرگ بیماریهای انگلی است و بیش از چندماه در روده ی برادرم جا خوش کرده ، من میترسم ، نگرانم ، بغض دارم ، امروز حالش خوب نبود تو محل کارش حالش بد شد ، انرژیش داره تحلیل میره درد داره و من نگرانم .......
امروز رفتم حافظیه و سعدیه ، تو حافظیه یاد یکی از دوستان شاعرم افتادم و بهش زنگ زدم برادرش مشکل روده داشت و در بیمارستان بستری بود ، امروز تشییع جنازه ی برادر بیمارش بود ، من ترسیدم .....
بغض دارم میگرنم عود کرده و نمیتونم بخوابم .......
خدایا توکل به تو ، تا جواب کولونوسکوپی پنج شنبه خیلی نمونده ولی سپردمش به خودت .....
جواب پاتولوژی هم توکل به تو .......
خدایا من کوچیکم ضعیفم ترسوم ولی تو بزرگی به مهربانی خودت هوای داداشم رو داشته باش
خدایا میترسم آغوشت رو میخوام لطفا ازم دریغ نکن.....
آه خدای من........
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا من ؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل ، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج ، رها ، رها ، رها من
ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک ، ازو جدا ، جدا من !
نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من ؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
" سیمین بهبهانی "
روزنگاریهای بانو...برچسب : نگرانم صنما,نگرانم,نگرانم ایمان نولاو, نویسنده : 4banoo1217 بازدید : 38