درددل

خب امروز اربعین امام حسین (ع )و روز دلگیر یه 

کلی کار نکرده دارم ولی نمیدونم چرا دست و دلم به کارهام نمیره ، ساعت 11 باید برم خونه ی مریم برای کمک به پایان نامه ش و نوشتن خطابه ی روز دفاعش ، یادش بخیر با چه ذوقی اسفند 92 از پایان نامه ی ارشدم دفاع کردم و 20 شدم دلم برای استاد راهنمای ارشدم تنگ شد ، استاد ظاهرا جدی و باطنا لطیف یادش بخیر وقتی کتابش رو بهم هدیه داد وقتی گفتم استاد برام توش بنویس  دوست دارم با خط خودتون کتاب تون رو بهم هدیه بدین نوشت :

شیرینی لبان تو فرهادی آورد 

دلخواهی  آنقدر که غمت شادی آورد 

و روز دفاع پایان نامه ام واقعا عالی ازم دفاع کرد و 20 رو برام گرفت ، دو روز بعد از تولدم بود ، 13 اسفند سال 92، و وقتی مدیرگروه دید اتاق کنفرانس تبدیل به اتاق تولد شده گفت جشن گرفتین؟

نزدیکی دفاع پایان نامه ی مریم من و به دفاع پایان نامه م برد و اون روز از زیباترین روزهای زندگیم بود ، انشالله مریم هم به سلامتی و با نمره ی عالی فارغ التحصيل  بشه و انشالله رساله ی دکتری م رو هم با نمره ی 20 دفاع کنم و برم آکسفورد ......

آکسفورد منتظرم باش من میام و همکار دکتر کاتوزیان ، دکتر اورسینی و دکتر اینجیتیو میشم و دوره ی فوق دکترا رو همونجا سپری میکنم ، انشالله هر چی خیره همون پیش میاد ، ولی من قدم هام رو بلند برمیدارم من نشون میدم اراده یعنی چی و من میدونم همیشه خدا هوام رو داره و من به خدا تکیه میکنم و ازش میخوام آخرتم زیباتر از دنیام  باشه و مرا به بنده های برگزیده ش ملحق کنه و خدا تنها کسی است که قدرتش رو داره و تنهام نمیذاره 

خدایا شکررررررررررررررررررررررررت 

رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (19)سوره ی نمل